جان د اد ند تا زیبای سبزپوش فارس جان د اشته باشد

به گزارش مجله چایی، عزاد اران تازه از راه رسید ه اند ، با د ست های سوخته و د لی سوخته تر از د اغ سه نفر از عزیزانشان. صد ای شیونی که از زیر ماسک ها بیرون می زند د رد را د و چند ان می نماید . تازه پد ر خانواد ه و د و جوان خود را به خاک سپرد ه اند و حالا به خانه آمد ه اند تا د ر این روزگار کرونا زد ه فاصله د ار روی د ست خود شان اشک بریزند و ناله سر د هند .

جان د اد ند تا زیبای سبزپوش فارس جان د اشته باشد
فرنگیس شنتیا/خبرجنوب

حرف، حرفِ جان باختن بر سر د فاع از طبیعت سرسبزی است که از یازد هم مرد اد ماه می سوخت و گریبان عشایر چهار قاش تنگه هایقر را هم با خود ش سوزاند . حرف، حرفِ جد ال تن به تن با لهیب آتش است آن هم با د ست های خالی! و حالا حاصل این جد ال نا برابر سه جسد سوخته است که به گفته شاهد ان عینی حاد ثه چنان جزغاله شد ه بود ند که فقط آن ها را از روی قد و قامتشان می شد شناخت.

زبانه های بی رحم آتش هر سه نفر را آب کرد ه بود ، نه کفشی ماند ه بود و نه حتی د کمه فلزی پیراهنی که از روی آن ماد ران شان تشخیص د هند باید بر سر جنازه کد ام سوخته بر سینه بکوبند و عزاد اری کنند . فقط می د انستند آن که بلند قامت است رضاست، آن که قد میانه د ارد حامد است و آن د یگری با قد و قامت کوتاه تر ناصر است. تشخیص هویتی غریبانه، به غریبی هایقر سرسبز که هر سال و هر سال می سوزد بی آن که آب از آب تکان بخورد .

سوخته ای همچنان زیبا اما غریب

تنگه هایقر حالا که نام ناصر بهزاد ی، رضا بهزاد ی و حامد بهزاد ی را د ر سینه سوخته خود به ثبت رساند ه است، بیشتر از هر زمان د یگری زبانزد خاص و عام است. این جاذبه زیبا و چشم نواز گرد شگری فارس که د ر 35 کیلومتری جنوب غرب فیروزآباد قرار د ارد و به ژئو پارک فارس مشهور است به د لیل شباهت بسیار زیاد ش با گرند کنیون د ر استان آریزونای آمریکا زبانزد است. منطقه ای با زیبایی های بکر و شگفت انگیز که از گذشته ای نه چند ان د ور تا به حال، د لیری های بی تعدادی را از بومیان شاهد بود ه است. از رویارویی عشایر با نیروهای انگلیسی و از پا د ر آورد ن آن ها گرفته تا مقابله تن به تن با لهیب آتش، مانند آن چه رضا و ناصر و حامد کرد ند . سرسرای سرسبز 13 کیلومتری فارس که این روزها ناله سوگواران د ر د ل آن می پیچد ، اگر آتشباران حاد ثه د ست از سرش برد ارد با صد ایی د ر آمیخته با جریان آب و نغمه پرند گان چنان سمفونی سحر انگیزی را به راه می اند ازد که فقط با تماشای آن می گردد د ریافت که برای د فاع از این زیبای سراپا سبز چگونه می توان د ست از جان شست. یک روز د ر مقابله با انگلیسی ها و روز د یگر د ر رویارویی با آتش.

هایقر، شاهد زند ه د لیری های فارس

بر اساس منابع تاریخی، د ر نبرد آق چشمه با انگلیسی ها، این قشقایی ها بود ند که د ر تنگه هایقر د ر برابر تجاوز آن ها ایستاد ند و ساختار طبیعی این تنگه هم یاری کرد تا مهاجمان را از پای د رآورند . جیمز فرد ریک مابرلی د ر کتاب عملیات ایران د ر توصیف سواران قشقایی می نویسد : اسب های توانمند و چالاکشان از هر فراز و نشیبی می گذشتند و عشایر که تا بُن د ند ان مسلح بود ند د ر این نبرد شجاعانه جنگید ند و برای حمله به طرف مقابل یا محاصره آن ها از هیچ فرصت فروگذار نکرد ند . به این صورت انگلیسی ها که د ر جنگ با قشقایی ها د ر حال شکست بود ند عقب نشینی کرد ند .

تاریخی که خاکستر می گردد

تصورش د شوار است پهنه ای چنین سرسبز که تاریخ و جاذبه های گرد شگری را یک جا د ر د ل خود جای د اد ه است و نماد مقاومت تاریخی مرد م فارس به تعداد می رود ، هر ساله د ر محاصره آتش یک تکه از آن خاکستر گردد و سی خانوار عشایری این منطقه ناچار باشند با شاخه د رختان و د ست خالی برای نجات آن د ست به کار شوند به این امید که شاید نیروهای امد اد ی زود تر خود شان را برسانند و جلوی فاجعه ای عظیم تر گرفته گردد .

آن چه د ر هفته گذشته آتش سوزی هایقر را به فاجعه ای انسانی تبد یل کرد حاصل همین تعلل ها و کاستی ها بود . حاد ثه ای که با توسعه لهیب آتش به سمت چاه های گاز هر لحظه ممکن بود یک تراژد ی غیر قابل جبران را رقم بزند . از یازد هم مرد اد ماه که هایقر آغاز به سوختن کرد مطابق معمول عشایر منطقه به د ل آتش زد ند تا نیروهای امد اد ی خود شان را برسانند . حسین بهزاد ی از بومیان منطقه می گوید : به محض وقوع آتش سوزی، عشایر برای خاموش کرد ن آتش د ست به کار شد ند . ناصر بهزاد ی 47 ساله یکی از د امد اران بومی بود که همراه با اهالی رهسپار منطقه د ر حال سوختن شد . او زمانی که با حجم شعله های آتش روبرو شد با پسرش رضا که د انشجوی مهند سی شیمی و 22 ساله بود تماس گرفت و از او خواست به یاری آن ها بیاید . بهزاد و پسر عموی 20 ساله اش حامد که او هم مهند س شیمی بود برای یاری به اهالی خود شان را به منطقه رساند ند . نیروهای منابع طبیعی هم د ر منطقه مستقر شد ند و مد یرکل منابع طبیعی تأکید کرد تا زمان فرونشستن کامل آتش هیچ کس منطقه را ترک نکند . روز د وم بود که شرایط بد تری رقم خورد و باد شد ید ی آتش را به سمت محد ود ه وسیع تری گستراند و شعله های آتش چنان پیشروی می کرد که هر کس جان خود ش را بر می د اشت و فرار می کرد . مرد م همد یگر را گم کرد ه بود ند . د ر این شرایط بود که ناصر به همراه پسر و براد رزاد ه اش د ر میان شعله های آتش گرفتار شد ند و زمانی آن ها را پید ا کرد یم که جز جنازه های جزغاله هیچ چیز از آن ها باقی نماند ه بود .

این شاهد عینی حاد ثه اد امه می د هد : صحنه غیر قابل باوری بود هر سه جنازه به فاصله ای جد ا از هم افتاد ه بود ند و چنان سوخته بود ند که نمی شد آن ها را شناخت حتی د ریغ از کفشی که د رکنارشان باقی ماند ه باشد تا بتوان شناسایی شان کرد . آتش حتی د کمه های فلزی پیراهن شان را هم آب کرد ه بود . آن ها را فقط از روی قد و قامتشان شناختیم. آن که بلند قد تر بود رضا بود و جسد کوتاه قامت پد رش. آن جسد هم که قد ی میانه د اشت حامد بود پسر عموی رضا. پد ر عظیم آن ها هم که د چار 60 د رصد سوختگی شد ه بود ، فعلاً د ر بیمارستان بستری است. زنگ زد یم اورژانس تا جنازه ها و مصد ومان را به شهر منتقل کنیم اما جهت زیاد ی تا شهر بود . به ناچار اجساد را د ر یک نیسان گذاشتیم و مصد ومان د ر نیسانی د یگر تا این که پس طی چند کیلومتر جهت اورژانس خود ش را رساند .

حسین بهزاد ی می گوید : بالگرد اطفای حریق زمانی رسید که ما د اشتیم اجساد را جمع می کرد یم. سئوال من این است که گناه مرد م این منطقه چیست که هر سال به د لیل تعلق خاطری که به این منطقه د ارند باید با د ست خالی به جنگ با آتش بروند ؟ مگر ما ایرانی الاصل نیستیم؟ چه فرقی بین ما و مرد م ترکیه است که از ایران برای آن ها بالگرد اطفای حریق مجهز می فرستند اما ما حتی یک لود ر هم ند اریم که بتوانیم با آن خاکریز د رست کنیم و جلوی پیشروی آتش را بگیریم. شرکت نفت مستقر د ر منطقه هم خیالش راحت است. سال هاست که د ور تا د ور خود ش برای جلوگیری از حواد ث احتمالی محد ود ه امن د رست کرد ه اما د ریغ از کوچک ترین یاریی که به مرد م منطقه بکند . شاید اگر یک لود ر د ر اختیار ما قرار د اد ه بود ند و توانسته بود یم خاکریز د رست کنیم و جلوی پیشروی آتش را بگیریم آن سه نفر حالا زند ه بود ند و این حجم طبیعت هم خاکستر

نمی شد .وی با قد رد انی از فرماند ه انتظامی و د اد ستان فیروزآباد که از همان ابتد ا پیگیر مسئله بود ند ، می گوید : برای پیشگیری از بروز چنین حواد ثی باید تجهیزات د ر منطقه مستقر باشد که نیست. آقای فرورد ین کنند ه فیروزآباد هر چه زنگ زد هر چه د اد زد که برسید و کاری کنید کسی از او حرف شنوی ند اشت. هر کاری برای اعزام بالگرد شد بعد از فوت این سه نفر شد .

به گزارش خبرجنوب، قصه پر غصه غیوران غریب تنگه هایقر تمام شد نی نیست. ناصر بهزاد ی، پد ر یک خانواد ه رضا بهزاد ی د انشجوی مهند سی شیمی و مخترع موج گیر د ستگاه تراش و حامد بهزاد ی د انشجوی مهند سی شیمی برای نجات این پهنه رویایی فارس جانشان را د اد ند تا د رد ی د و چند ان بر د ل هایقر سنگینی کند اما د ر نبود امکانات و تجهیزات، این عروس سبزپوش فارس تا کی باید د لهره د ید ن یک د اغ د یگر

را د اشته باشد ؟

منبع: توریسم آنلاین
انتشار: 23 مرداد 1400 بروزرسانی: 23 مرداد 1400 گردآورنده: teaslimming.ir شناسه مطلب: 1209

به "جان د اد ند تا زیبای سبزپوش فارس جان د اشته باشد" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "جان د اد ند تا زیبای سبزپوش فارس جان د اشته باشد"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید